-
دلیل داد زدن
چهارشنبه 6 بهمن 1389 20:11
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف...
-
مرغ پریده
دوشنبه 27 دی 1389 15:48
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوتر آنکه مرغــی ز قفـس پریده باشد پـر و بـال ما بریدند و در قفـس گشـودند چه رها چه بسته مرغی که پرش بریده باشد من از آن یکی گـزیدم که بجـز یکـی ندیدم که میان جمله خوبان به صفت گزیده باشد عجب از حبیـبم آید که ملول می نماید نکند که از رقیبان سـخنی شـنیده باشد اگر از کسی رسیده...
-
گفتم ..
دوشنبه 27 دی 1389 15:45
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟ گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟ گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟ گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟ گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟
-
چرا cd ها ۷۴ دقیقه اند ؟
دوشنبه 27 دی 1389 15:38
دیسک های فشرده یا همان CD که امروزه کاربردهای فراوانی در زندگی ما دارند، در سال ۱۹۸۰ به دنیا وارد شدند. ولی چرا دیسک های فشرده ۷۴ دقیقه ای هستند، نه ۶۰ دقیقه ای و نه ۷۰ دقیقه ای !؟ هفتاد و چهار دقیقه بودن آنها را می توان تقصیر یک مرد ناشنوای آلمانی گذاشت. شرکت سونی و فیلیپس که آن زمان در حال طراحی استاندارد...
-
چکاوک ...
جمعه 5 آذر 1389 23:56
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم پشت کدوم سد سکوت پرمیکشی چکاوکم چرا به من شک میکنی من که منم برای تو لبریزم از عشق تو وسرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو چکاوک اسم آهنگی از داریوش که منو میبره به خاطرات خیلی خوبی که با عموم داشتم شاید این تنها چیزی باشه که ازش...
-
خسته شدم
یکشنبه 30 آبان 1389 23:16
خسته شدم ، از این زندگی خسته شدم ، از این دنیا خسته شدم ، از خودم خسته شدم ، از آدم های اطرافم خسته شدم ، از بی پولی خسته شدم ، این خونه خسته شدم ، از خستگی هام خسته شدم ، از خیلی چیز ها ...........
-
شعری از خیام
یکشنبه 16 آبان 1389 21:40
-
چشمان من
یکشنبه 16 آبان 1389 21:35
ابری باش ، بارا ن شو ببار زمین خشک دلم تشنه توست ببار ( این جمله از خودم نیست ، توی یک وبلاگ خوندم خوشم اومد)
-
پری چهره !
چهارشنبه 28 مهر 1389 22:55
پری چهره نام آلبوم فوق العاده زیبای آقای سینا سرلک هست که واقعا زیبا خونده از دوستی شنیدم که ایشون شاگرد استاد شجریان هستند و البته جای شک نمیزاره من خودم به شخصه زیاد آهنگ سنتی گوش نمیدم ، ولی از وقتی این البوم رو دانلود کردم ، مدام دارم این آلبوم رو گوش میدم به شما هم پیشنهاد میکنم دانلود کنید " دانلود آلبوم با...
-
قهوه تلخ!
سهشنبه 27 مهر 1389 12:43
سلام ، میخوام یکمی در مورد اینکه چرا بعضی ها میگن کپی نکنید و... بنویسم بار ها و بار ها شده که دوستان پیام دادن و ناراحت شدن از دست من که چرا قهوه تلخ رو میزنم تو سایت و با این کار دارم به آقای مدیری بی احترامی میکنم و..... اول از همه اینکه این کار رو برای این انجام میدیم که به نوعی این اثر رو معرفی کنیم و اگر دقت...
-
تولد بنیانگذار حقوق بشر گرامی باد
دوشنبه 26 مهر 1389 22:54
در وبگاه کوروش | + | خوندم که امروز تولد بنیانگذار حقوق بشر ، بزرگ بزرگان ، کوروش کبیر بوده بنده حقیر هم این روز رو به همه ی ایرانی ها و ایران دوستان تبریک میگم
-
رنج تنهایی
جمعه 7 خرداد 1389 17:16
رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم، برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند. طعم توفیق را می چشاند. و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است....
-
پادشاه و غلامش!
چهارشنبه 5 خرداد 1389 16:14
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام ، دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده ، گریه و زاری درنهاد و لرزه براندامش اوفتاد. چندانکه ملاطفت کردند آرام نمی گرفت و عیش ملک ازو منغص بود ، چاره ندانستند . حکیمی در آن کشتی بود ، ملک را گفت : اگر فرمان دهی من او را به طریقی خامش گردانم . گفت : غایت لطف و کرم باشد ....
-
رویا
یکشنبه 2 خرداد 1389 21:23
باز من ماندم و خلوتی سرد خاطراتی ز بگذشته ای دور یاد عشقی که با حسرت و درد رفت و خاموش شد در دل گور روی ویرانه های امیدم دست افسونگری شمعی افروخت مرده ئی چشم پرآتشش را از دل گور بر چشم من دوخت ناله کردم که ای وای، این اوست در دلم از نگاهش، هراسی خنده ای بر لبانش گذر کرد کای هوسران، مرا می شناسی قلبم از فرط اندوه لرزید...
-
روزگار غریبیست ، نازنین
شنبه 1 خرداد 1389 00:39
دهانت را میبویند مبادا که گفته باشی دوستت میدارم . دلت را میبویند روزگار غریبی ست، نازنین و عشق را کنار تیرک راهبند تازیانه میزنند. عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد در این بن بست کج و پیچ سرما آتش را به سوختبار سرود و شعر فروزان میدارند. به اندیشیدن خطر مکن. روزگار غریبیست ، نازنین آنکه بر در میکوبد شباهنگام به کشتن...
-
خاطره........
دوشنبه 27 اردیبهشت 1389 19:06
کی فکرشو میکرد یه روز از همدیگه جدا بشیم من و تو با اون همه حرف اینهمه بی صدا بشیم چی سر آرزو اومد خاطره تکلیفش چی شد دستایی که مال منه نصیب دستای کی شد چرا نمیشه یک نفس عشقتو از یاد ببرم خواب و خیال داشتنت چرا نمیره از سرم چرا با هیچکسی نشد یه لحظه جاتو پر کنم چرا یکم که دور میشی حس نمیمونه تو تنم پس چرا دیونه میشم...
-
سامان جلیلی - کاری به کارم نداری
شنبه 25 اردیبهشت 1389 14:17
از این به بعد آهنگ هم میزارم توی بلاگ ، البته از اون توپ هاش اولیش هم از سامان جلیلی که واقعا نمیدونم بگم شبیه محسن یگانه میخونه یا شادمهر؟؟ دانلود آهنگ با کیفیت MP3 192 Download دانلود آهنگ با کیفیت MP3 192 Download دانلود آهنگ با کیفیت OGG Download
-
سلامی دوباره!
جمعه 24 اردیبهشت 1389 23:41
سلامی دوباره به همه ی یاران و دوستان عزیزم که به من لطف داشتن ( امیدوارم هنوز هم داشته باشن ) امروز بعد از چند ماهی به بلاگ سر زدم دلم خیلی تنگ شده بود میخوام شروع کنم به نوشتن ، البته باید اول یک قالب خوب پیدا کنم ، چون گویا اون قالب قبلی حذق شده به صورت اوتوماتیک ، ولی حیف شد ،خیلی روش کار کرده بودم. فعلا این گل...
-
واژه OK چگونه در دنیا رسم شد!!!
یکشنبه 29 شهریور 1388 10:44
واژه OK چگونه در دنیا رسم شد!!! جالبه حتما بخونید دریک انبار کالا در امریکا ، کارگر بی سوادی به کار مشغول بود.او وظیفه داشت تعداد کالای مورد نظر هر گونی را شمارش کرده و در صورت صحیح بودن میزان آن ، روی گونی بنویسد All Correct به معنای " صحیح است" ، چون این کارگر بی سواد بود و طرز نوشتن این کلمه را بلد نبود و...
-
مریض!!
شنبه 28 شهریور 1388 01:18
یه روز صبح یه مریض به دکتر جراح مراجعه میکنه و از کمر درد شدید شکایت میکنه . دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد گرفتی؟ مریض پاسخ میده: من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی...
-
کارمند!!
پنجشنبه 26 شهریور 1388 12:59
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید.» صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟» کارمند تازه وارد گفت: «نه» صدای آن طرف گفت: «من مدیر عامل شرکت هستم، احمق.» مرد تازه وارد...
-
داستان بیداری!!
پنجشنبه 26 شهریور 1388 01:54
مردی به دربار خان زند می رود و با ناله و فریاد می خواهد تا کریمخان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان ؛ وی دستور می دهد که مرد را به حضورش ببرند. مرد به حضور خان زند می رسد. خان از وی می پرسد که چه شده است...
-
آهنگ وب!!
دوشنبه 23 شهریور 1388 19:18
بالاخره با تلاش های فراوان و دزدیدن کد از سایت علیرضا و قرار دادنش تو سایت خودم موفق به این شدم که آهنگی در سایت بندازیم تا حالشو ببرین فعلا چون دلم گرفته آهنگ معین به نام دلم گرفت رو قرار دادم فعلا مجبورید با همین بسازید تا آهنگ جدید :دی مرسی از دوستان گلی که نظر میدن :ایکس
-
شب احیا!!!
دوشنبه 23 شهریور 1388 00:55
سلام به همه امسال هم خوب بود هم بد خوبش این بود که دست جمعی میرفتیم(با دوستان) و تنها مثل سالهای دیگه نبود که بخوام تنها بشینم تو مسجد و هی اینو اونو نگاه کنم که با دوستاشون یا پدرشون میان ولی من ..... امسال برعکس 6 نفر بودیم ولی باز بعد مسجد اصلا خوب نبود شب های اول خوب بود ولی شب اخر بد تر از همه بود بعد مسجد سوار...
-
بینایی!!
یکشنبه 22 شهریور 1388 03:55
داستان زیبایی حتما بخونین ----------------------------- مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را...
-
سلام بلاگ اسکای
شنبه 21 شهریور 1388 03:38
سلام بلاگ اسکای من اومدم با دل پور دوستان عزیز از این به بعد اینجا میشه محل دست نوشته های من خیلی دلم پر به زودی براتون شروع میکنم مرسی راستی یادتون نره مارو دعا کنید
-
ارنستو چه گوارا (قسمت هفتم)
سهشنبه 13 مرداد 1388 12:10
نه،اینجا دیگر شربت و سوزن و قرص فایده نداشت اینجا دیگر درمان به کار نمیامد اینجا بایستی مبارزه کرد مبارزه بر ضد دشمن دشمنی که دزد هم بود؛ و به زور و دوز و کلک ثروت میلیونها مردم را غارت میکرد دشمنی که به صغیر و کبیر رحم نمیکرد و هر نغمه ی مخالفی را با گلوله جواب میداد. دشمنی که تا دندان مسلح بود. پس بر ضد این دشمن...
-
User & Pass برای آبدیت Nod 32
سهشنبه 13 مرداد 1388 09:30
کد با به تاریخ : 13/5/1388 Date : 4/8/2009 UserName: EAV-19293999 PassWord: sxmpubrd85 UserName: EAV-19293496 PassWord: 2ad4d7hu7a UserName: EAV-19293502 PassWord: ujxxrxv4pr UserName: EAV-19293987 PassWord: fm4h34bbt7 UserName: EAV-19293989 PassWord: b24m7a2ksc UserName: EAV-19293990 PassWord: ffbvc7n5fx
-
ارنستو چه گوارا (قسمت ششم)
دوشنبه 12 مرداد 1388 23:48
برای از بین بردن مرض بایست میکروب را نابود کرد برای از بین بردن سرمایه داری بایست سرمایه دار را از میان برداشت چه گوارا با این اندیشه دست به کار شد مرض را یافته بود:سرمایه داری! میکروب را پیدا کرده بود:سرمایه دار! اما دارو؟ آیا با شربت میتوانست این میکروب را درمان کند؟ آیا با سوزن میتوانست؟ آیا با قرص میتوانست؟ چه...
-
بهارم دخترم - فریدون مشیری
دوشنبه 12 مرداد 1388 20:20
بهارم دخترم از خواب برخیز شکر خندی بزن و شوری برانگیز گل اقبال من ای غنچه ی ناز بهار آمد تو هم با او بیامیز *** بهارم دخترم آغوش واکن که از هر گوشه، گل آغوش وا کرد زمستان ملال انگیز بگذشت بهاران خنده بر لب آشنا کرد *** بهارم، دخترم، صحرا هیاهوست چمن زیر پر و بال پرستوست کبد آسمان همرنگ دریاست کبود چشم تو زیبا تر از...